اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چهره بشکفتن

نویسه گردانی: CHRH BŠKFTN
چهره بشکفتن . [ چ ِ رَ / رِ ب ِ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) خندان شدن . متبسم گشتن . شادان روی شدن . به شور و نشاط آمدن . گشاده روی شدن از فرح و شادی :
چو برزو ز شاه این سخن ها شنید
چو گل زآن سخن چهره اش بشکفید.

عطائی (برزونامه ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.