اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چیره سخن

نویسه گردانی: CYRH SḴN
چیره سخن . [ رَ / رِ س ُ خ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) بلیغ. زبان آور. سخنور. مسلط بر سخنگوئی :
خردمند و دانا و چیره سخن
جوانه به سال و به دانش کهن .

فردوسی .


ولیکن تو ای پور چیره سخن
زبان بر نیا برگشاده مکن .

فردوسی .


وزآن پس فرستاد مردی کهن
بنزدیک بهرام چیره سخن .

فردوسی .


بدو گفت کای مرد چیره سخن
به گفتار مشتاب و تندی مکن .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.