گفتگو درباره واژه گزارش تخلف چین نویسه گردانی: CYN چین . [ چ ِ ] (اِخ ) ۞ (ارنست بوریس ). عالم وظائف الاعضاء انگلیسی در سال 1904م . در آلمان متولد شد. استاد علم الامراض در آکسفورد برای همکاری با فلوری ۞ و فلمینگ ۞ در کشف پنی سیلین قسمتی از جایزه ٔ نوبل 1945 م . به وی داده شد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی دریای چین دریای چین . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) قسمتی از اقیانوس کبیر از ژاپن تا انتهای جنوبی شبه جزیره ٔ مالی . جزیره ٔ فرمز آن را به دریای چین شرقی و در... چین شناختی مربوط به چین شناسی چین و چروک چین و چروک . [ ن ُچ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چین و چوروک . چین و شکن . با شکن و نورد بسیار. با کیس و نورد و شکنج بسیار. پادشاه چین پادشاه چین . [ دْ / دِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ) فغفور. خاقان چین . || کنایه است از آفتاب . (برهان ). چین اندرون چین اندرون . [ ن ِ اَ دَ ] (اِخ ) ظاهراً چین اصلی مراد باشد : پادشاه چین اندرون را تغزغزخاقان گویند. (مجمل التواریخ والقصص چ بهار ص 420). چین افتادن چین افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) (... درپوست یا جامه و گاه ابرو) شکنج گرفتن . شکن و نورد پیدا آمدن . جمع شدن چنانکه پوست ترنجیده : باد گله... دریاهای چین دریاهای چین. در انگلیسی The China Seas مجموعه ای از دریاهای حاشیه ای در اقیانوس آرام غربی، در اطراف چین است. آنها اجزای اصلی انتقال از قاره آسیا به اق... گنگ سخن چین گنگ سخن چین . [ گ ُ گ ِ س ُ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قلم است . (از مجموعه ٔ متردافات ص 274). چین و چوروک چین و چوروک . [ ن ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به چین و چروک شود. چین انداختن چین انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) چین افکندن . چین دادن . به کیس و شکن درآوردن .- چین در ابرو از کسی انداختن ؛ با کسی خشم گرفتن : ز کس... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۴ ۱۳ ۱۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود