حادی
نویسه گردانی:
ḤADY
حادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان .
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حادی . (ع ص ، اِ) یک (در مذکر) در ترکیب ، چون حادی عشر.
حادی عشر. [ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) یازدهم . و در مؤنث ، احدی عشر.- عقل حادی عشر ؛ لقبی است که حکما بخواجه نصیرالدین طوس...
حادی النجم . [ دِن ْ ن َ ] (اِخ ) نام دیگر دَبَران است ۞ و آن ستاره ای است از قدر اول که اندکی بسرخی زند و آن را عین الثور نیز نامند. و...
عقل حادی عشر.[ ع َ ل ِ ع َ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عقل یازدهم . || (اِخ ) و آن لقبی است که حکما به خواجه نصیرالدین طوسی داده اند. و ...
محمد حادی عشر. [ م ُ ح َم ْ م َ دِع َ ش َ ] (اِخ ) ابن علی ، مکنی به ابوعبداﷲ بیستمین از ملوک بنی نصر به غرناطه (887 - 888 هَ . ق . و نوبت دو...
هادی . (اِخ ) سیدیحیی . ولد حسین بن قاسم بن ابراهیم طباطباست . وی در سنه ٔ ثمان و تسعین و مأتین متولد شد و هادی لقب یافت در علم و زهد درجه...
هادی . (اِخ ) نجم الدین ... رجوع به نجم الدین یحیی الهادی شود.
هادی . (اِخ ) (حاجی شیخ ...) نجم آبادی فرزند حاج ملا مهدی است که درعلم و اجتهاد مقامی مسلم داشت به سال 1250 هَ . ق . از مادر بزاد. در سال ...
هادی . (اِخ ) محمدبن علی بن الحسین . لقب دیگر او باقر است . هاشمی و علوی است ، زیرا از دو هاشمی و علوی پا به عرصه ٔوجود نهاده است . پدرش زین...
هادی . (اِخ ) (میرزا محمد...)ملقب به شرر و بسیار قلندرمشرب بوده و در فن طبابت حذاقت تمام داشته و به هند رفته . این شعر از اوست :شیشه ٔ نامو...