اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حافظ

نویسه گردانی: ḤAFẒ
حافظ. [ ف ِ] (اِخ ) ابراهیم بن اورمةبن سیاوش بن فرّوخ اصفهانی ، مکنی به ابواسحاق . مردی کثیرالحدیث بود و در بغداد وبصره افادت میکرد و در ایام فتنه ٔ زنگیان بصره حیات داشت و بسال 291 هَ . ق . درگذشت . ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی و اسماعیل بن احمدبن اسید، و محمدبن یحیی و جز ایشان از وی روایت کنند. (سمعانی ص 151 ب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
حافظ عمانی . [ ف ِ ع ُ ] (اِخ ) (امام ...) او راست مرشدالوقف و الابتداء.
حافظ عثمان . [ ف ِ ع ُ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر خوشنویسان . وی در استانبول نشو و نما یافت و در شیوه ٔ خط از شیخ حمداﷲ استاد خود درگذشت و خط او دلر...
حافظ عثمان . [ ف ِ ع ُ ] (اِخ ) یکی از ناشرین کتب علمی و ادبی در اوایل قرن چهاردهم هجری در استانبول . کتابهای چاپ حافظ عثمان تاکنون شهرت ...
حافظ عراقی . [ ف ِ ظِ ع ِ ] (اِخ ) ابوالفضل عبدالرحیم بن حسین بن عبدالرحمن ، معروف به حافظ عراقی . محدث کبیر کردنژاد. مولد او بسال 725 هَ . ق ....
حافظ فاطمی . [ ف ِ ظِ طِ ] (اِخ ) رجوع به حافظ لدین اﷲ فاطمی شود.
حافظ قونوی . [ ف ِ ظِ ن َ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی ساکن قونیه . وی مثنوی خوان بود و در قرن دهم هجری میزیست . (قاموس الاعلام ترکی ).
حافظ سیوطی . [ ف ِ ظِ س ُ ] (اِخ ) رجوع به جلال الدین عبدالرحمن خضیری سیوطی مصری شود.
حافظ قشیری . [ ف ِ ظِ ق ُ ش َ] (اِخ ) عبدالغافر. رجوع به قشیری عبدالغافر شود.
حافظ طحاوی . [ ف ِ ظِ طَ ] (اِخ ) او راست : شرح بر کتاب الاَّثار تألیف محمدبن حسن . رجوع به طحاوی محمدبن حسن شود.
حافظ صغانی . [ ف ِ ص َ ] (اِخ ) رجوع به چغانی ... شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۶ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.