حافظ
نویسه گردانی:
ḤAFẒ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ حسین بن احمدبن محمدبن طلحةبن محمدبن عثمان حافظ. شیخی بود که جامه ٔ مردم در گرمابه های کرخ بغداد نگاهداری میکرد. ابونصر بورمانی (؟) اصفهانی در روایت خود ازاو، وی را به لقب حافظ خوانده است . و او مردی صالح بود، و سمعانی گوید: لایعرف شیئاً ما من الحدیث عن انه (؟) سمع الحدیث عن ابی عمر عبدالواحدبن محمدبن مهدی الفارسی ، و ابی سعد احمدبن محمدبن احمد المالینی ، و ابی الحسن محمدبن عبیداﷲ الخفافی ، و ابی القاسم الحسن بن الحسن بن المنذر القاضی ، ابی سهل محمودبن عمر العکبری و غیرهم . و کسان ذیل از او روایت کرده اند: ابوعبداﷲ محمدبن حسن بن باعنان مقری ، و ابومحمد میفین بن ابراهیم بن مفنده ٔ صوفی در اصفهان و ابوعبداﷲ محمدبن احمدعبدالقاهر طوسی در موصل و ابوالفتح محمدبن عبدالباقی بن بطی در مکه و ابوالقاسم علی بن طرازبن محمد رینی و ابوعبداﷲ حسین بن محمدبن علی خزفی در بغداد و ابوجعفر حنبل بن علی سحری در هرات و ابوالغنایم اسماعیل بن محمدبن قاسم موسوی در مرو و عده ٔ بسیاری جز ایشان نزدیک چهل تن . وی در ماه صفر سال 493 هَ . ق . درگذشت ودر گورستان جامع منصور دفن شد. (سمعانی ص 150 ب ).
واژه های همانند
۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حافظ خلیل قزوینی . [ ف ِ خ َ لی ل ِ ق َ ] (اِخ ) صاحب کتاب الارشاد در ذکر قزوین . رجوع به خلیل قزوینی شود.
حافظ فرمانفرمائیان فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما، در 1306 ش در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه براى ادامه تحصیل به آمریکا رهسپا...
حافظ لدین اﷲ فاطمی .[ ف ِ ظُ ل ِ نِل ْ لا هَِ طِ ] (اِخ ) عبدالمجیدبن محمدبن مستنصر باﷲ عبیدی ، مکنی به ابومیمون . یازدهمین خلیفه از خلفای فاط...
خواجه شمس الدین محمد حافظ. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ش َ س ِدْ دی م ُ ح َم ْ م َ دِ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به حافظ شود.
حافز. [ ف ِ ] (ع اِ) جائی که دوتا میشود کنج دهان بجانب روی . (منتهی الارب ). || اول کار. (مهذب الاسماء). || حالت اصلی . || خلقت اولی .