اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حاق

نویسه گردانی: ḤAQ
حاق . [ حاق ق ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حق . نفس الامر. حقیقت امرو مغز آن . اصل شی ٔ: حاق واقع، حاق ّ مسئله ، حاق مطلب این است . || وسط چیزی . (منتهی الارب ). میان چیزی . (غیاث اللغات ): سقط علی حاق رأسه ؛ آنکه با سر افتد. || جئته فی حاق الشتاء. (منتهی الارب )؛ در بحبوحه ٔ زمستان پیش او آمدم . || حاق القفاء؛ میان پس گردن . (مهذب الاسماء). || حاق الجوع ؛ گرسنگی صادق . || رجل حاق الرجل ؛ مردی کامل در مردی . مردی مرد. || حاق الشجاع ؛ مردی کامل در شجاعت . کامل در دلاوری . (منتهی الارب ). مَردِ مرد. دلیری دلیر. و رجوع به حاقّة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حاق اتصال . [ حاق ْق اِت ْ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) اتصال دو کوکب است به یکدیگر با وحدت عرض و طول ، مثل آنکه قمر در سوم درجه ٔ حمل به عرض یک ...
هاق . [ هاق ق ] (ع ص ) بسیارجماع . حریص در جماع . (ناظم الاطباء). بسیار گاینده . (آنندراج ). ج ، هُقُق . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.