اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حال گردان

نویسه گردانی: ḤAL GRDʼN
حال گردان . [ گ َ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی از حال گرداندن . گرداننده و تغییردهنده ٔ حالها. || محوّل الأحوال . نعتی از نعوت خدای تعالی :
من نگویم که جز خدای کسی
حال گردان و غیب دان باشد.

انوری .


خاقانی امید را مکن قطع
از فضل خدای حال گردان .

خاقانی .


حال گردان تویی بهر سانی
نیست کس جز تو حال گردانی ۞ .

نظامی .


حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.