حبس
نویسه گردانی:
ḤBS
حبس . [ ح َ / ح ِ ] (ع اِ) چیزی چون مصنعة که آب را سازند. || آب ایستاده . مرداب .ماء مستنقع. || سنگی که بر مجرای آب نهندتا آب ، حبس شود. (معجم البلدان ). || چوب یا سنگ که بر آبراهه نهند بجهت گرد آمدن آب تا ستور را آب دهند. || سقایة. || [ ح ِ ] آب مجتمع که ماده ندارد. آب حبس شده . گوی که در آن آب باران گرد آید. || میان بند هودج . || گردپوش فراش . روفرشی . جامه ای که بر فراش انداخته بر آن خوابند. || و میلی باشد از نقره که در وسط پرده ٔ منقش تعبیه کنند. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
هبث . [ هََ ] (ع مص ) بیهوده خرج کردن مال . تبذیر. (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). ریخت و پاش کردن مال .