گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حبیب نویسه گردانی: ḤBYB حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) و حبیب اﷲ،لقبی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه : ملوک شرق و سلاطین چین بدو نازندچو از خلیل و حبیب اهل شام و اهل حجاز. سوزنی .و رجوع به تذکرة الاولیاء ج 2 ص 300 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی حبیب حبیب . [ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن کعب بن یشکر. شاعری است عرب را. حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن محمد. وی از پدر خود از ابراهیم صائغ روایت دارد، و عبدالرحیم بن منیب از وی روایت کند. و این ابراهیم صائغ همان است ... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن ابراهیم حنوی معروف به مهاجر عاملی معاصر و ساکن بعلبک یکی از علمای معروف امامیه و دارای تصانیف ... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن محمدبن داود صنعانی مرغینانی . وی از پدر خود روایت کند و ابویعلی از او روایت دارد. عسقلانی گوید: خود او و پدرش را نمی... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مخنف بن سلیم غامدی (عمری ). ابن مندة گوید: حدیث او را از ابن جریح نقل کرده اند که : در روز عرفه نزد پیغمبر رسیده ،... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مرزوق . احمد گوید: لابأس به . ابن مدینی گوید: مشهور است . ابوداود جزری و ابن حبان او را ثقة شمرده . وی از نافع روای... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مروان تیمی مازنی . سابقاً بغیض نام داشت ، پیغمبر او را حبیب نامید. رجوع به حبیب بن حبیب تیمی مازنی . و الاصابة ج ... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مرة. مری معاویه او را امیر حجاز کرد و مردم او را رد کردند. (العقد الفرید ج 4 ص 89 و 90 از گفته ٔ ابن عباس ). ابن اثر گ... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مسلمةبن مالک بن وهب بن ثعلبةبن وائلةبن عمروبن شیبان بن محارب بن فهربن مالک . مکنی به ابوعبدالرحمان فهری قرشی ... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مطهربن رباب بن اشتربن جحوان بن فقعس کندی فقعسی . پیغمبر را درک کرد و آنقدر بزیست تا با حسین بن علی (ع ) کشته شد. ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۳۴ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود