گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حبیب نویسه گردانی: ḤBYB حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) و حبیب اﷲ،لقبی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه : ملوک شرق و سلاطین چین بدو نازندچو از خلیل و حبیب اهل شام و اهل حجاز. سوزنی .و رجوع به تذکرة الاولیاء ج 2 ص 300 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی حبیب حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن حماطة. رجوع به حبیب بن حمامة شود. حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حمامة سلمی . صحابیست . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). و برخی ابن ابی حمامة و برخی حبیب بن حماطة گفته اند. شاعر و صحابی اس... حبیب حبیب . [ ح ُ ب َ ی ی ِ ] (اِخ ) ابن حنیف . مکنی به ابی حمزه ٔ زیات . محدث است . حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن حیاشة. صحابی است . رجوع به حبیب بن حباشة شود. حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حیان . صحابی است . مامقانی گوید: مکنی به ابورمشه ٔ تیمی است . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). ابن عبدالبر گوید: برخی گفت... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خالد اسدی . وی از ابواسحاق سبیعی و اعمش روایت دارد. ابوحاتم گوید: لیس بقوی . ابن حبان او را در زمره ٔ ثقات شمرده ... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خدرة. تابعی و محدث است . جاحظ گوید: وی از شعراء و علمای خوارج و از بنی شیبان است و مولای هال بن عامر بوده است . (... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خراش بن حرب بن صامت بن کُباس بن جعفربن ثعلبةبن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زیدبن مناةبن تیم تیمی حنظلی . با مولای... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خراش العصری . صحابی و از مردم بصرة است و حدیث شریف «المسلمون اخوةلافضل لاحد علی احد الا بالتقوی » را او روایت کرد... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن خماسةالأوسی الخطمی . صحابیست . (تاج العروس ). وی همان حبیب بن خماشة است که در الاصابة یاد شده است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۳۴ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود