حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) مولای اسیدبن أخنس . ابن ابی حاتم گوید: از پدرش روایت دارد. و من او را نشناسم . (لسان المیزان ج 2 ص 174).
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن حماطة. رجوع به حبیب بن حمامة شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حمامة سلمی . صحابیست . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). و برخی ابن ابی حمامة و برخی حبیب بن حماطة گفته اند. شاعر و صحابی اس...
حبیب . [ ح ُ ب َ ی ی ِ ] (اِخ ) ابن حنیف . مکنی به ابی حمزه ٔ زیات . محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن حیاشة. صحابی است . رجوع به حبیب بن حباشة شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حیان . صحابی است . مامقانی گوید: مکنی به ابورمشه ٔ تیمی است . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). ابن عبدالبر گوید: برخی گفت...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خالد اسدی . وی از ابواسحاق سبیعی و اعمش روایت دارد. ابوحاتم گوید: لیس بقوی . ابن حبان او را در زمره ٔ ثقات شمرده ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خدرة. تابعی و محدث است . جاحظ گوید: وی از شعراء و علمای خوارج و از بنی شیبان است و مولای هال بن عامر بوده است . (...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خراش بن حرب بن صامت بن کُباس بن جعفربن ثعلبةبن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زیدبن مناةبن تیم تیمی حنظلی . با مولای...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خراش العصری . صحابی و از مردم بصرة است و حدیث شریف «المسلمون اخوةلافضل لاحد علی احد الا بالتقوی » را او روایت کرد...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن خماسةالأوسی الخطمی . صحابیست . (تاج العروس ). وی همان حبیب بن خماشة است که در الاصابة یاد شده است .