حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) (درب ...) کوچه ای به بغداد بود که به نهر معلی گذرد. چند تن از محدثان به نام حبیبی بدان منسوب اند. (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۹ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن ابی عالیة. وی از عکرمة حدیث شنید. یحیی قطان ازو روایت کند. یحیی بن معین او را تضعیف کرده است . ابن حبان او را در ج...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی عمرة. وی از عایشه نقل حدیث کند و ابن فضیل از او روایت دارد. رجوع به المصاحف سجستانی چ 1937 م . جفری ص 101 ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی مرضیة. عبدان او را در ضمن صحابة یاد کرده گوید: از او روایت است که گفت : وقتی پیغمبر به خیبر آمد، بدو گفتند از ا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی ملیکه ٔ حدانی ، مکنی به ابی ثور. محدث است .
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن ابی هلال . رجوع به حبیب بن حسان شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی یسربن عمرو انصاری . ابوعلی حبانی گوید: از صحابة است و روز حرة دریافت . ابن یمین و ابن فتحون نیز او را استدراک ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمد الاندلسی . او راست :ودعتنی بزفرة و اعتناق ثم نادت متی یکون التلاقی و تصدّت فاشرق الصبح منهابین تلک الجیوب و...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مهدی بن محمدبن عبد علی بن زین الدین بن وضان حسینی . شاگرد شیخ جعفر کاشف الغطاء. او راست : رسالةالکبائر. فرزند ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اردک . رجوع به حبیب بن عبدالرحمان شود.
حبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن اساف انصاری خزرجی . طبرانی و ابن عبدالبر او را در حرف (ح ) یاد کرده اند، لیکن صحیح خُبَیب است . (الاصابة ج 2 ص 74) (...