اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خیران . بخش مرکزی شهرستان شوشتر 66 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر کنارراه مسجدسلیمان به اهواز. دشت گرمسیر مالاریائی . سکنه 60 تن . آب آن لوله کشی . محصول آنجا غلات . کار اهالی کشت و گله داری است . راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طائفه عرب باوی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمان . رجوع به حبیب بن سند شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمان . رجوع به حبیب بن مسلمة شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ سلمی . رجوع به حبیب بن ربیعة سلمی شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابوعمر. محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابوعمیرة اسکاف . شیخ طوسی در رجال خود یک بار او را از اصحاب باقر(ع ) شمرده ، گوید: کوفی و تابعی است . و یک بار از اصحاب ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابومحمد. از زهاد قرن اول هجرت است و جاحظ او را در عداد زهاد و نساک اهل بیان برشمرده گوید: وقتی حجاج بن یوسف ثقفی مالی...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) احول خثعمی . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: کوفی بود. و در کتاب الفهرست خود گوید: حبیب ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) الحذاء. مکنی به ابی عمیرة. محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) العطار. او راست : کتاب العطر و اجناسه . (ابن الندیم ).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) بیاضی . رجوع به حبیب بن زیدبن تمیم شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.