اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمد الاندلسی . او راست :
ودعتنی بزفرة و اعتناق
ثم نادت متی یکون التلاقی
و تصدّت فاشرق الصبح منها
بین تلک الجیوب و الاطواق
یا سقیم الجفون من غیر سقم
بین عینیک مصرع العشاق
ان یوم الفراق افظع یوم
لیتنی مت قبل یوم الفراق .
و او راست :
هیج البین دواعی سقمی
و کسا جسمی ثوب الالم
ایها البین اقلنی مرة
فاذا عدت فقد حل دمی
یا خلی الزرع نم فی غبطة
ان من فارقته لم ینم
و لقد هاج لقلبی سقما
حب من لوشاء داوی سقمی .
و نیز گفته ٔاوست :
وجنة کالربیع جاد علیها
من حیاء لامن حیاً وسمی
و وجوه قلبتها کالدنانیر
و مثلی لمثلها صیرفی
تتهادی الریاح منها نسیماً
شابه عنبر و مسک ذکی ّ.
و گفته اوست :
الابابی من قلبه غیر مشفق
علی ّ و لی قلب علیه شفیق
و انی لأبدی للوشاة تبسماً
و انسان عینی فی الدموع غریق
و کم شافهتنی للصبا اریحیة
و مازج ریقی للاحبة ریق .

(یتیمة الدهر ثعالبی ج 1 ص 357).


ثعالبی از قصیده ای که درباره ٔ ابن ابی عامر گفته و برای وی انشاد شده است ، آرد:
لاضیع اﷲ للمنصورمالکنا
حوط الهدی و صلاح الدین بالنظر
فی کل یوم له فی المسلمین ید
غراء تخبر عن افعاله الغرر
فیالها فرجة عمّت طوالعها
کما یعم ضیاء الشمس و القمر
حأت من الملک المنصور یصحبها
التوفیق و الرشد و النعمی علی قدر
لازالت الارض و الدنیا بطاعته
معمورتین الی اقصی مدی العمر.

(یتیمة الدهر ثعالبی ج 1 ص 406).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن وهب القاری . مکنی به ابی جمعة. یکی از صحابه ٔ رسول (ص ) است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هارون . از عم خود از پیغمبر (ص ) روایت کند.ابن حبان وی را در زمره ٔ ثقات شمرده . عسقلانی گوید: او را نشناختم . رجوع ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هند أسلمی . از سعیدبن مسیب روایت کرده که : انما الخلفاء ثلاثة: ابوبکر و عمر و عمربن عبدالعزیز. قلت له : ابوبکر و عمر...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هوذةبن حبیب بن زبیر هلالی . از اخوال یونس بن حبیب است . وی از مندل بن علی روایت دارد. رجوع به ذکر اخبار اصبهان ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یزید انصاری . از بنی عمروبن مبذول است . وثیمة در کتاب ردة او را در زمره ٔ شهداء روز یمامه شمرده است . رجوع به الاصاب...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یزید. از زیدبن ارقم روایت کند. ابن حبان او را از ثقات شمرده گوید: عمار احمر از وی روایت دارد. ابوحاتم رازی او را...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یسار. شیخ طوسی در رجال او را درعداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: مولای بنی کنده و تابعی و کوفی و اسکاف بود. ظاهر س...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یساف . در تنقیح المقال ج 1 ص 254 بدین صورت و اساف با همزه هم آمده است . رجوع به حبیب بن اساف شود.
حبیب . [ ح َ ](اِخ ) ابوجمعة سباع الانصاری . رجوع به حبیب بن سباع شود.
حبیب . [ ح َ ](اِخ ) ابوضمرة کنیت اوست . رجوع به حبیب کلاعی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.