حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن اساف انصاری خزرجی . طبرانی و ابن عبدالبر او را در حرف (ح ) یاد کرده اند، لیکن صحیح خُبَیب است . (الاصابة ج 2 ص 74) (تنقیح المقال ج 1 ص 254).پس از مرگ ابوبکر حبیب بن اساف زن او حبیبة بنت خارجة را تزویج کرد. و چون حبیبة کنیزی داشت حبیب بن اساف مورد تهمت قرار گرفت ، یعنی حبیبة نزد عمربن خطاب دعوی کرد که شوهر من حبیب با کنیز من رابطه ٔ نامشروع دارد. داستان این قذف در استیعاب ج 2 ص 715 آمده است .
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
حبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن جحدر برادر خصیب بن جحدر. احمد و یحیی او را کذاب شمرده اند و گویا او را دیده باشند. ابن عدی نیز او را یاد کرده و کذاب ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن جری عبسی کوفی . شیخ طوسی در رجال یک مرتبه او را در عداد اصحاب باقر(ع ) شمرده ، گوید: وی مشکوک الحال است . و بار د...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن جندب . از پیغمبر روایتی بدین مضمون آورده : یکون بعض الاهلة اکبر من بعض . سعیدبن سکن آن را یاد کرده است . (الاصابة...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حار. به وفادت به مدینه به سوی پیغمبر رفته . حدیث او را محمدبن عبدالرحمان طفاوی آورده است . (الاستیعاب ج 1 ص 124)...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حارث . نسبش دانسته نیست . ابن مندة و ابونعیم روایت او را نقل کرده واسماعیلی نیز روایت دیگری و داستان درازی از ا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حباشةبن حویرثةبن عبیدبن عنان بن عامربن خطمه ٔ انصاری اوسی خطمی . ابن کلبی نسبت او یاد کرده گوید: پیغمبر بر او نم...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حبیب . حاکم از طریق عمروبن زیاد از غالب از پدرش از جدش روایت کرده که پیغمبر به حسان ثابت دستور داد تا برای ابوب...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حبیب بن مروان بن عامربن ضباری بن حجبةبن حرقوص بن مالک بن مازن بن مالک بن عمروبن تیم تمیمی مازنی . ابن کلبی گ...
حبیب . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حبیب زیات برادر حمزةبن حبیب زیات مقری . از ابواسحاق و جز او روایت کند. ابوزرعة او را یاد کرده و ابن مبارک او ...
حبیب . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حجر بصری . محدث است .