اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حبیب بن مروان بن عامربن ضباری بن حجبةبن حرقوص بن مالک بن مازن بن مالک بن عمروبن تیم تمیمی مازنی . ابن کلبی گوید: او را سابقاً حبیب بن بعیض میگفتند و چون به نزد پیغمبر رسید، پیغمبر بدو گفت تو حبیب بن حبیب هستی ، رشاطی گوید: ابوعمرو و ابن فتحون او را یاد نکرده اند، ولیکن کسان دگر از گفته ٔ هشام بن کلبی آورده اند که اوو پدرش را یاد کرده گوید: هر دو بر پیغمبر وارد شدند. (الاصابة ج 1 ص 319، 320) (تنقیح المقال ج 1 ص 254).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن وهب القاری . مکنی به ابی جمعة. یکی از صحابه ٔ رسول (ص ) است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هارون . از عم خود از پیغمبر (ص ) روایت کند.ابن حبان وی را در زمره ٔ ثقات شمرده . عسقلانی گوید: او را نشناختم . رجوع ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هند أسلمی . از سعیدبن مسیب روایت کرده که : انما الخلفاء ثلاثة: ابوبکر و عمر و عمربن عبدالعزیز. قلت له : ابوبکر و عمر...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هوذةبن حبیب بن زبیر هلالی . از اخوال یونس بن حبیب است . وی از مندل بن علی روایت دارد. رجوع به ذکر اخبار اصبهان ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یزید انصاری . از بنی عمروبن مبذول است . وثیمة در کتاب ردة او را در زمره ٔ شهداء روز یمامه شمرده است . رجوع به الاصاب...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یزید. از زیدبن ارقم روایت کند. ابن حبان او را از ثقات شمرده گوید: عمار احمر از وی روایت دارد. ابوحاتم رازی او را...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یسار. شیخ طوسی در رجال او را درعداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: مولای بنی کنده و تابعی و کوفی و اسکاف بود. ظاهر س...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یساف . در تنقیح المقال ج 1 ص 254 بدین صورت و اساف با همزه هم آمده است . رجوع به حبیب بن اساف شود.
حبیب . [ ح َ ](اِخ ) ابوجمعة سباع الانصاری . رجوع به حبیب بن سباع شود.
حبیب . [ ح َ ](اِخ ) ابوضمرة کنیت اوست . رجوع به حبیب کلاعی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.