حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حبیب بن مروان بن عامربن ضباری بن حجبةبن حرقوص بن مالک بن مازن بن مالک بن عمروبن تیم تمیمی مازنی . ابن کلبی گوید: او را سابقاً حبیب بن بعیض میگفتند و چون به نزد پیغمبر رسید، پیغمبر بدو گفت تو حبیب بن حبیب هستی ، رشاطی گوید: ابوعمرو و ابن فتحون او را یاد نکرده اند، ولیکن کسان دگر از گفته ٔ هشام بن کلبی آورده اند که اوو پدرش را یاد کرده گوید: هر دو بر پیغمبر وارد شدند. (الاصابة ج 1 ص 319، 320) (تنقیح المقال ج 1 ص 254).
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن حماطة. رجوع به حبیب بن حمامة شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حمامة سلمی . صحابیست . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). و برخی ابن ابی حمامة و برخی حبیب بن حماطة گفته اند. شاعر و صحابی اس...
حبیب . [ ح ُ ب َ ی ی ِ ] (اِخ ) ابن حنیف . مکنی به ابی حمزه ٔ زیات . محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن حیاشة. صحابی است . رجوع به حبیب بن حباشة شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حیان . صحابی است . مامقانی گوید: مکنی به ابورمشه ٔ تیمی است . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). ابن عبدالبر گوید: برخی گفت...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خالد اسدی . وی از ابواسحاق سبیعی و اعمش روایت دارد. ابوحاتم گوید: لیس بقوی . ابن حبان او را در زمره ٔ ثقات شمرده ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خدرة. تابعی و محدث است . جاحظ گوید: وی از شعراء و علمای خوارج و از بنی شیبان است و مولای هال بن عامر بوده است . (...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خراش بن حرب بن صامت بن کُباس بن جعفربن ثعلبةبن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زیدبن مناةبن تیم تیمی حنظلی . با مولای...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خراش العصری . صحابی و از مردم بصرة است و حدیث شریف «المسلمون اخوةلافضل لاحد علی احد الا بالتقوی » را او روایت کرد...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن خماسةالأوسی الخطمی . صحابیست . (تاج العروس ). وی همان حبیب بن خماشة است که در الاصابة یاد شده است .