حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خُماشَه خطمی . حارث بن ابی اسامة حدیثی ازاو به طریق وافدی نقل کرده است . ابوعمرو گوید: و این مرد همان حبیب بن عمربن خماشة باشد که جد ابی جعفر است . و حبیب بن خباشه غیر از این مرد است . چون او در عهد رسول وفات یافته . (الاصابة ج 1 ص 320). مامقانی کلمه ٔ اوسی را بر نام او افزوده . (تنقیح المقال ج 1 ص 254). و خطمة فرزند جشم بن مالک بن اوس است . حبیب از پیغمبر روایت شنیده . علی بن المدینی گوید: عبدالرحمان بن مهدی گفت : ابوجعفر خطمی و پدر و جدش حبیب بن خماشة راستگو بودند، و برخی در صحبت حبیب تردید کرده اند. (الاستیعاب ج 1 ص 124) (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به حبیب بن عمیربن خماشة و حبیب بن حباشه و حبیب بن خماسة شود.
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حبیب عنزی . [ ح َ ب ِ ع َ ن َ ] (اِخ ) پدر طلق . عبدان او را از صحابه شمرده وروایتی از فرزندش طلق بن حبیب از پدرش حبیب آورده که به نزد پیغ...
حبیب عودی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) درسنه ٔ 802 هَ . ق . امیر تیمور پس از بازگشت از هندوستان عزم رفتن به آذربایجان کرد و موجب ، آن بود که امیرزاد...
حبیب سلمی .[ ح َ ب ِ س َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن حمامة شود.
حبیب سلمی . [ ح َ ب ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن ربیعه ٔ سلمی شود.
حبیب شاری . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) سجستانی . سابقاً خارجی بود و بعد شیعه شد. رجوع به حبیب سجستانی شود.
حبیب شامی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن شهاب شامی شود.
حبیب شامی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مسلمةبن مالک شود.
حبیب فهری . [ ح َ ب ِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مسلمة شود.
حبیب کاتب . [ ح َ ب ِ ت ِ ] (اِخ ) (مولانا...) شخصی ادیب لبیب ، و در صنعت کتابت شهرت دارد و خویش مولانا فتح اﷲکاتب است و این شعر از اوست :چو...
حبیب راعی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) یا حبیب بن اسلم یا سلیم راعی مکنی به ابوحلیم وی در میان مشایخ منزلتی بزرگ داشت و وی را آیات و براهین ر...