اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ذویب . گویند اول کس که دست به بیعت امیرالمؤمنین علی (ع ) دراز کرد طلحةبن زبیر بود و دست او به علت جراحتی که در غزوه ٔ احد بدان رسیده شل بود. ابن ذویب در آن وقت به تطیر گفت : «ید شلاء بیعته لاتتم ». (ازترجمه ٔ طبری بلعمی ) و حبیب السیر ج 1 ص 176. و صاحب ناسخ التواریخ نام او را قبیصةبن ذویب آورده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۹ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی ربیعةبن عمرو ثققی . صحابیست . ابوعلی حنانی او را یاد کرده گوید: در یوم الجسر (جنگ پل ) کشته شد. (الاصابة ج 1 ص 320...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ )ابن ابی عالیة. وی از عکرمة حدیث شنید. یحیی قطان ازو روایت کند. یحیی بن معین او را تضعیف کرده است . ابن حبان او را در ج...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی عمرة. وی از عایشه نقل حدیث کند و ابن فضیل از او روایت دارد. رجوع به المصاحف سجستانی چ 1937 م . جفری ص 101 ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی مرضیة. عبدان او را در ضمن صحابة یاد کرده گوید: از او روایت است که گفت : وقتی پیغمبر به خیبر آمد، بدو گفتند از ا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی ملیکه ٔ حدانی ، مکنی به ابی ثور. محدث است .
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن ابی هلال . رجوع به حبیب بن حسان شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی یسربن عمرو انصاری . ابوعلی حبانی گوید: از صحابة است و روز حرة دریافت . ابن یمین و ابن فتحون نیز او را استدراک ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمد الاندلسی . او راست :ودعتنی بزفرة و اعتناق ثم نادت متی یکون التلاقی و تصدّت فاشرق الصبح منهابین تلک الجیوب و...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مهدی بن محمدبن عبد علی بن زین الدین بن وضان حسینی . شاگرد شیخ جعفر کاشف الغطاء. او راست : رسالةالکبائر. فرزند ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اردک . رجوع به حبیب بن عبدالرحمان شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳۴ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.