اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرو. نسبی برای او یافت نشد. عبدان از طریق علأبن عبدالجبار از حمادبن سلمة از ابوجعفر خطمی از حبیب بن عمرو روایت کرده که او با پیغمبر بیعت کرد. ابوموسی احتمال داده که او حبیب بن عمیر جد ابوجعفر باشد. (الاصابة ج 1 ص 322).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمروالمازنی . رجوع به حبیب بن عمروبن محصن شود. یکی از اصحاب است . وی در اثنای عزیمت به یمامة مقتول و شهید شده ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرو طائی . أجائی [ ءَ ] شاطی از علی بن حرب عراقی در «التیجان » از ابی منذر هشام کلبی از جمیل از مرثد نقل کند که ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرفرغانی . او راست : الموجز فی الفروع . (کشف الظنون ).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمیربن خماشة خطمی انصاری . عبدان از طریق عبدالصمدبن عبدالوارث از حمادبن سلمة از ابوجعفر خطمی از جد خود حبیب بن عمی...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عوف عبدی . برادر حارث بن عوف که یاد او گذشت ، می باشد. یکی از این دو برادر قاتل حطم هستند. (الاصابة ج 2 ص 55 و 58)....
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عیینة. برادر عبدالرحمان یا عبداﷲبن عیینةبن حصن است . پدر او عیینة از سران طوایف عرب اطراف مدینه بود که جنگ غابة ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن غالب . رجوع به غالب بن حبیب شود. (لسان المیزان ص 172).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن فُوَیک و برخی فدیک و برخی فریک خوانده اند. بغوی و ابن سکن و جز ایشان او را یاد کرده اند. ابن ابی شیبة گفته است : ...
حبیب . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن فهدبن عبدالعزیز الثانی . شیخ است اسماعیلی را.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) قِرفه ٔ عوذی . شاعری است از عرب .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.