حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مله (مهله ) برادر ربیعةبن ملة کنانی . ابن شاهین از طریق مدائنی از ابن عباس آرد که گفت : وفدی از بنی عبدبن عدی به نزد پیغمبر آمدند که در میان ایشان حارث بن وهب و عویمربن أخرم و حبیب و ربیعة دو پسر مله (مهله ) و دسته ای از خویشان ایشان بود و داستان آنها را بتفصیل آورده که با پیغمبرقرارداد عدم تعرض بستند. و سپس اسلام آورده برای قوم خود نیز امان نامه گرفتند مگر یکی از ایشان به نام اسیدبن ایاس که در وقعه ٔ بدر قصیده ای در رثاء قریش و ذم محمد سروده بود، الخ . رجوع به الاصابة ج 1 ص 46 و 324 و تنقیح المقال ج 1 ص 254 و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بدیل بن ورقاء خزاعی . خود و پدر و برادرش عبداﷲبن بدیل بن ورقا از صحابه اند. ابن شاهین او را یاد کرده . ابن عقدة حدیث ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بشار کندی . شیخ طوسی او را یک مرتبه در عداد اصحاب باقر(ع ) شمرده و دگر بار در عداد اصحاب صادق (ع ) آورده ، گوید: مولا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بشر [ یا بسر یا بشیر ]. در برخی نسخه های رجال شیخ او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . در جامع الرواةگوید: حسین بن ال...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بعیص . ابن کلبی او را بدین نام خوانده است . رجوع به حبیب بن حبیب بن مروان شود. (الاصابة ج 1 ص 319).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بهریز مطران موصلی . منجمی ایرانی است . و صاحب تألیفاتی در این صناعت . ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (چ ساخائو ص...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بیعة الثقفی . صحابی است و او در محاربة جسر (جنگ پل ) به درجه ٔ شهادت رسید. (قاموس الاعلام ترکی ).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ترکه .صاحب تاریخ سیستان در تحت عنوان : آمدن سیف بن عثمان الطارابی و حضین بن محمد القوسی به سیستان گوید: و حفص ب...
حبیب . [ ح ُب َ ] (اِخ ) ابن تمیم المجاشعی . شاعری است از عرب .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن تیم . صحابی است . ذهبی او را به عنوان مستدرک برای کتب سابقین بر خود یاد کرده لیکن استدراک او بیجا است و این مرد...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن تیم انصاری . ابن ابی حاتم گوید: اُحد را دریافته . گویا همان حبیب بن زیدبن تیم باشد. بدان کلمه رجوع شود. (الاصابة ج...