حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن هارون . از عم خود از پیغمبر (ص ) روایت کند.ابن حبان وی را در زمره ٔ ثقات شمرده . عسقلانی گوید: او را نشناختم . رجوع به لسان المیزان ج 2 ص 173 شود.
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حبیب باهلی . وی از طرف قتیبةبن مسلم بر طالقان حکومت میکرد و مردم طالقانش به سال 91 هَ . ق . بکشتند. (رو...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن عمربن الولیدبن عبدالملک بن مروان . امیری اموی در اندلس به روزگار عبدالرحمان داخل و از نزدیکان وی می...
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن عبید. از تابعین است . و از مقدام معدیکرب روایت دارد. (عیون الاخبار ج 2 ص 261 و ج 3 ص 9).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عتبة جشمی . رجوع به حبیب جشمی شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عَدی از بنی عمروبن عوف و محدث است . (تاریخ گزیده ص 223).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن علاء سجستانی . رجوع به حبیب سجستانی شود.
حبیب . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن علی . محدث است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرو. نسبی برای او یافت نشد. عبدان از طریق علأبن عبدالجبار از حمادبن سلمة از ابوجعفر خطمی از حبیب بن عمرو روایت ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمروبن عمیربن عوف بن غِیَره بن عوف بن ثقیف ثقفی . ابن جریر از طریق عکرمة آرد: آیة [ یا ایها الذین آمنوااتقواﷲ و ذروا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمروبن محصن بن عمروبن عتیک بن عمروبن مبذول انصاری مازنی . ابن عبدالبر و ابوموسی او را از صحابه شمرده اند. وی در ...