حتمی
نویسه گردانی:
ḤTMY
حتمی . [ ح َ ] (ص نسبی ) محتوم . واجب . لازم . حتمی الاجراء، واجب الاجراء. حتمی الوقوع . محتوم الحدوث .
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ین واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وینیژی (وینیژ از سنسکریت: وینیشچَیَ= حتم، یقین، قطع + پسوند «ی»)
سونیشی (سونیش از سنسکریت: سونیشچیتَم = حتم، یق...
حتمی الوقوع . [ ح َ ی یُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) آنچه بناگزیر خواهد شد.
حطمی . [ ح ُ طَ ] (ص نسبی ) منسوب به حطمة ابن ودیعةبن لکینربن اقصی . پدر بطنی از عبدالقیس . و آنان زره گران بودند و حطمیات ، دروع منتسب بدی...
حطمی . [ ح َ طَ ] (ص نسبی ) منسوب به حطمة. بطنی از حلام . (الانساب ).
حطمی الدلال . [ ] (اِخ ) یکی از بطالین معروف و از اخبار او کتابی کرده اند. (الفهرست ).