حجاری
نویسه گردانی:
ḤJARY
حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) حفص بن عمر اندلسی . رجوع به سمعانی ورق 156 شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
حجاری . [ ح َج ْ جا ] (حامص ) سنگ تراشی .
حجاری . [ ح َج ْ جا ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: این نسبت است سنگ فروش را. || (اِ مرکب ) دکان سنگ تراش .
حجاری . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب بوادی الحجاره ٔ اندلس .
حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) سعیدبن مسعدة از اهل وادی الحجارةبه اندلس . در 288 هَ . ق . درگذشت . پسرش احمدبن سعیدنیز محدث است و در ذیحجه ٔ 327 درگذش...
حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون . یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس . (معجم البلدان و سمعانی ورق 156).
حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن اسحاق . وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمدبن عثمان بن ابی شیبة کوفی و عبداﷲبن محمدبن فاحیه و اح...
[ ح َج ْ جا ] (حامص ) سنگ تراشی ، کتیبه نویسی،ایجاد هرگونه برجستگی یا فرورفتگی روی سنگها.