اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حجت آوردن

نویسه گردانی: ḤJT ʼAWRDN
حجت آوردن . [ ح ُج ْ ج َ وَ دَ ] (مص مرکب ) دلیل آوردن . احتجاج . استدلال . ادلاء. (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن عادل بن علی ) تعاکظ. (منتهی الارب ). تعذر؛ عذر و حجت آوردن . (منتهی الارب ) :
حجت آری که همی جاه و بزرگی طلبی
هم برآن سان که همی خلق جهان میطلبند.

ناصرخسرو.


سر از فرمان ملک باززد و حجت آوردن گرفت . (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.