حجر اعرابی . [ ح َج َ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکرسنگ . حجرالعاج . سنگ رخم . ابن البیطار در مفردات گوید: قال دیسقوریدوس فی الخامسة یشبه العاج النقی و اذا سحق و ذﱡر علی المواضع التی ینزف منها الدم تضمداً به قطع النزف و اذا احرق کان منه جلاء للاسنان و قال جالینوس فی التاسعة قوته قوة تجلو. حکیم مؤمن گوید: بفارسی شکرسنگ و سنگ رخم نامند سنگی است شبیه به عاج و از بادیه ٔعرب خیزد. جالی و قاطع نزف دم جراحات و سنون محرق او جهت جلاء دندان و تقویت لثه نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و صاحب اختیارات بدیعی گوید: سنگی است چون بسایند مانند خون بلون بود و با شیر زنان چون در چشم چکانند ورم آن و بسیاری آب بدن را نافع بود. و صاحب اختیارات در حجرالعاج گوید: سنگی است مانند عاج چون سحق کنند و بر موضعی پاشند که خون روانه بود و بازنبندد، می بندد، و اگر ضماد کنند شاید و اگر سوخته سنون سازند دندان را جلاء دهد. بپارسی شکر سنگ خوانند و بشیرازی سنگ رخم خوانند
۞ .