اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حد نداشتن

نویسه گردانی: ḤD NDʼŠTN
حد نداشتن . [ ح َ ن َ ت َ ] (مص مرکب منفی ) بی نهایت بودن . بی حد بودن . مافوق حد و اندازه بودن . رجوع به حد به معنی اندازه شود :
حد زیبائی ندارند این خداوندان حسن
ای دریغا گربخوردندی غم غمخوار خویش .

سعدی .


این قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست
حد زیبائی ندارد خاصه بر بالای تو.

سعدی .


سخن پیدا بود سعدی که حدش تا کجا باشد
زبان درکش که موصوفت ندارد حد زیبائی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.