اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حذار

نویسه گردانی: ḤḎʼR
حذار. [ ح ِ ] (ع مص ) ترسیدن . (غیاث ). حذر کردن . پرهیز کردن . || محاذرة. با یکدیگر تخویف نمودن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
هزار فرقه زدن . [ هََ / هَِ ف ِ ق َ / ق ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به کنایت ، به این در و آن در زدن . به هر کاری راضی بودن و تلاش کردن بسیار برای...
هژده هزار عالم . [ هَِ دَه ْ هََ / هَِ ل َ] (اِ مرکب ) صاحب بصائر آورده است که در هر ربعی ازارباع عالم از شرقی و غربی و جنوبی و شمالی چهاره...
کاخ هزار جریب . [ خ ِ هَِ ج َ ] (اِخ ) قصر هزارجریب از ابنیه ٔ دوره ٔ صفویه ، واقع در باغ هزارجریب از باغهای مشهور آن عهد است . (از گزارشهای باس...
کلاش هزار درق . [ ک َ هَِ دَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورائیم است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 554 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کنایه از دنیا (می گویند: به دنیا دل نبند که عروس هزار داماد است ... به دیگران وفا نکرد به تو هم نمی کند!)
هزار رنگ برآوردن . [ هََ / هَِ رَ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) به چندین طور خود را نمودن . رنگ عوض کردن . کارهای غیرمنتظره کردن . جورواجور شدن . ناپ...
مادیانِ هَزار دادِستان (ماتِکانِ هَزار داتِستان؛ به معنای «کتاب هزار رأی قضایی») کتابی[۱] است به پارسی میانه و تنها سند و مدرک کامل موجود در خصوص نظام...
هزار پیرهن گوشت گرفتن . [ هََ / هَِ هََ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایت از بسیار فربه شدن و بالیدن . (آنندراج ).
لابیرنت. ا. (به انگلیسی: Labyrinth از یونانی: λαβύρινθος labyrinthos ) ماز (maze)، هزار تو ، هزارچم ، حلزونی و جز آن. ریشه این واژه در اساطیر یونان اس...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.