اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حرف

نویسه گردانی: ḤRF
حرف . [ ح َ ] (ع مص ) کسب نفقه برای عیال . || برگردانیدن اسب و جز آن را. || میل . (منتهی الارب ). چسبیدن . انحراف .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
این دو واژه اربی می باشند و پارسی جایگزین این است: واک نیسِد vãk-nised (واک= حرف + نیسد= استثنا از سنسکریت: نیسِدهَ nisedha)
رستاق حرف . [ رُ ق ِ ح َ ] (اِخ ) نام روستایی است در انبار.(یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ حرف و انبار شود.
حرف منخفض . [ ح َ ف ِ م ُ خ َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در برابر حرف مستعلی .حرفی که هنگام تلفظ آن ، زبان از جای خویش بالا نرود،و آنها هم...
حرف منفتح . [ ح َ ف ِ م ُ ف َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مقابل حرف مطبق . جز چهار حرف ص ، ض ، ط، ظ، سائر حرفها منفتح باشند، زیرا که هنگام ...
حرف منفصل . [ ح َ ف ِ م ُ ف َ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هفت حرف از حروف الفباء منفصل است و آنها را حروف سبعه ٔ منفصله و خواتیم نیز نامند...
حرف منقوط. [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف نقطه دار. رجوع به حروف منقوطه و حرف معجم شود.
حرف مقرمط. [ ح َ ف ِ م ُ ق َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف مقرمطه شود.
حرف مشرقی . [ ح ُ ف ِ م َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا حرف المشرقی . اذن الفار. درابی ۞ . مؤلف تحفه گوید: قسمی از حرف بستانی است بقدر ذر...
حرف مهموس . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام حرکت جریان تنفس حبس نگردد: س ، ش ، ح ، خ ، ت ، ث ، ص ، ف ، ک ، هَ . زیرا که...
حرف تنبیه . [ ح َ ف ِ تَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب «ها». رجوع به حرف (اصطلاح نحو) شود.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۲ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.