اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حرمت دان

نویسه گردانی: ḤRMT DʼN
حرمت دان . [ ح ُ م َ ] (نف مرکب ) مقام شناس . آنکه به تربیت و منزلت هرکس رعایت حرمت آن کس کند :
خدایگان خردپرور مروت ورز
بلندهمت و زایرنواز و حرمت دان .

فرخی .


همواره پادشاه جهان بادا
آن حق شناس حق ده حرمت دان .

فرخی .


زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا
جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.