حزار
نویسه گردانی:
ḤZʼR
حزار. [ ح َزْ زا ] (ع ص ) دیدزن . تخمین زننده . خراص . برآوردکننده . اندازه کننده . تخمین کننده : معابر کسی را گویند که عمال و ولات بعد از آن که مسّاحان و حزّاران مواضع پیموده و مساحت کرده باشند او را بفرستند تا بر این مواضع بگذرد و احتیاط کند و باز بیند که مساحان سهوی و میلی و محابایی نکرده اند. (تاریخ قم ص 108).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
هجده هزار. [ هََ / هَِ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (...عالم ) هژده هزار نیز گویند. (لسان العجم ). قدما معتقد بودند که هجده ...
قصر سه هزار. [ ق َ رِ س ِ هََ ] (اِخ ) نام قصری است در حدود تنکابن . در سالنامه های قدیمی سه هزار و سی هزار نوشته شده است . قصر سی هزار در سال ...
قصر سی هزار. [ ق َ رِهََ ] (اِخ ) قصر سه هزار. رجوع به قصر سه هزار شود.
چهارده هزار. [ چ َ / چ ِ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اربععشر الفاً.عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارده پیدا شود.
چهارصد هزار.[ چ َ / چ ِ ص َ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از عدد چهار + صد + هزار). اربعمائةِ الف .عددی که از هزار برابر کردن ...
هزار و یک شب مجموعهای از داستانهای افسانهای قدیمی هندی ، ایرانی و عربی است که به زبانهای متعددی منتشر شدهاست.
شروع داستان به نقل از پادشاهی اس...
پانزده هزار. [ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) خمسة عشر الفاً. پانزده بار هزار.
صد هزار بیذق . [ ص َ هَِ ب َی ْ / ب ِی ْ ذَ ] (اِ مرکب ) ستارگان : شاهی و کمال تست مطلق دارنده ٔ صدهزار بیذق .خاقانی .
ربیعةبن حذار. [ رَ ع َت ِ ن ِ ح ِ / ح َ ] (اِخ ) ابن مرة اسدی ، از بنی سعد و از اسدبن خزیمة بود. در دوران جاهلیت از قاضیان و حَکَمهای عرب بشما...