اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حزین لاهیجی

نویسه گردانی: ḤZYN LAHYJY
حزین لاهیجی . [ ح َ ن ِ ] (اِخ ) شیخ محمدعلی بن ابوطالب زاهدی گیلانی اصفهانی است که به شیخ علی حزین شهرت دارد. وی در 1692م . / 1103 هَ . ق . بزاد و در بنارس هند در 1779م . / 1181 هَ . ق . درگذشت . وی خویش را به شیخ زاهد مرشد شیخ صفی منسوب میداشت . در سال 1734م . هنگام حمله ٔ افغانان وی در اصفهان بود و در 1734م . از دست نادر بگریخت و به هند شد و «تاریخ صفوی » را در 1741م . بنگاشت . و این کتاب توسط ف . ث . بلفور به انگلیسی ترجمه و با متن فارسی در لندن (1831م .) چاپ شده است . ونیز او تذکره ٔ شعرا و تاریخ حزین دارد که در هند و برای دومین بار توسط محمدباقر الفت در اصفهان (1331 هَ . ش .) چاپ شده است . صاحب ذریعه از «مرآت الاحوال » و «تحفةالعالم » نقل کند که حزین چهار دیوان دارد و کلیات او مشتمل بر قصاید، مقطعات و مثنویهای «صفیر دل » و «حدیقه ٔثانی » در برابر حدیقه ٔ سنائی و «خرابات » و «چمن و انجمن » و «مطمح الانظار» و «فرهنگنامه » و «تذکارات العاشقین » در برابر «لیلی و مجنون » میباشد. له له باشی در ریاض العارفین گوید: خطها را نیکو مینوشت . آذربیجان و خراسان و عراق و فارس را سیاحت کرده و از راه لارستان و بندرعباسی روی به هندوستان آورد، در دهلی توطن گزید و معروف اهالی آن بلاد گردید. اعاظم آن بلده را مراد و طلاب را محل اعتماد شد. و جمعی را به خدمتش اعتقاد بهم رسیده دیوانش ملاحظه و این ابیاتش منتخب شد:
با هرچه بود انس تو جای تو همان است
هر چیز هوای تو خدای تو همان است .
کودک مشیمه را نشمارد بخویش تنگ
دنیا به چشم مردم دنیا حقیر نیست .
از صحبت صوفی منشان سوخت دماغم
ای باده پرستان ره میخانه کدام است .
نومیدی عاشقان قدیم است
مخصوص به روزگار من نیست .
بازوی زال دنیا چند افکند به خاکت
بی درد پشت دستی نامرد پشت پائی .
دولت طلبی دامن دل را مده از دست
شاید که برون آید از این بیضه همائی
نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است
هرگز نشنیدیم ز پروانه صدائی .
پیاله می کشم امشب بطاق ابروئی
سبوکشان خرابات عشق را هوئی .

(از ریاض العارفین ص 68).


آذر گوید: اصلش از لاهیجان است و در اصفهان نشو و نما یافته و در اواسط عمر به سفر هندوستان رفته و در آنجا اساس ارشاد فروچیده در کمال استغنا بخوشی میگذرانیده و در آنجا فوت شده است . ازوست :
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن فشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد
گویا بخواب شیرین فرهاد رفته باشد.
زهر غم هجر تو به جان کارگر افتاد
امید وصال تو به عمر دگر افتاد.

(از آتشکده ٔ آذر ص 371).


شمس الدین سامی می افزاید که با احمدشاه فاتح تبریز ملاقات نموده و در سال 1146 هَ . ق . از دست نادرشاه به هندوستان پناهنده گشت طوعاً و کرهاً بقیت زندگی را در آنجا گذراند، و در 1180 هَ . ق .در 77 سالگی در بنارس درگذشت . سرگذشت خود و حوادث ووقایع عصر خویش را با احوال و اوضاع سیاسی به قلم شیوائی نگاشته و با اکثر علوم و فنون آشنائی کامل داشته . دیوان مرتب و تألیفات عربی و فارسی دارد. سرگذشت حزین با متن فارسی و ترجمه ٔ انگلیسی در لندن چاپ شده است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی و سبک شناسی ج 3 ص 305، 311 و نجوم السماء ص 283 و هدیةالعارفین ج 2 ص 335 و ذریعه ج 9 ص 235 و آتشکده ٔ آذر ص 371 و مجمعالفصحاء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.