حساب
نویسه گردانی:
ḤSAB
حساب . [ ح ُس ْ سا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاسب : بر دست او حملی روان کرد که اقلام کتاب و افهام حساب از حد و حصر آن قاصر آید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). در اعداد کتاب و حساب منتظم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). پشته ها را چون قلم حساب بند از بند فرو پاشید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 452).
واژه های همانند
۹۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
بی حساب کردن - برابر کردن -برابرشدن
تسویه یعنی «مساوی کردن، یکسان کردن، همسطح کردن (مثلاً زمین ناهموار را)» و تسویهحساب به معنای «ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این ترکیب به معنای م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صاف کردن هرچیزی، صاف کردن حساب، انواع حساب(مالی ، شخصی یا...)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
« تصفیه حساب » یا « تسویه حساب »
فرهنگ فارسی (دکترمحمّد معین) تسویه : برابر کردن ، مساوی ساختن ، یکسان کردن
تسویه کردن : برابر کردن ، مس...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آنرنیا ānrenyā (سنسکریت: ānrenya)***فانکو آدینات 09163657861