حساب
نویسه گردانی:
ḤSAB
حساب .[ ح َس ْ سا ] (اِخ ) سمعانی گوید: این نسبت خاص است به محمدبن ابراهیم بن الحساب البخاری الفرائضی . و او را از آن روی حساب مینامیدند که عارف به حساب و مقدرات بود. او از موسی بن افلح و صالح بن محمد و حامدبن سهل و جز آنان روایت کند و وفات او به ذی القعده ٔ سال 339 هَ . ق . بود. و سپس گوید: قال ابن ماکولا کذالک اخمرت به عن محمدبن احمدبن سلیمان البخاری الحافظ فی تاریخ بخارا و کذالک وجدته مضبوطاً بخطه . (سمعانی ).
واژه های همانند
۹۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حساب اعشاری . [ ح ِ ب ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اعشاری شود.
حساب خواستن . [ ح ِ خا ت َ ] (مص مرکب ) حساب پس گرفتن . حساب گرفتن . و در تداول عامه حساب کشیدن : چونکه نخواهی از پس شصت سال ای متغافل ...
حساب تفاضلی . [ ح ِ ب ِ ت َ ض ُ ] (ترکیب وصفی ) ۞ رجوع به تفاضلی شود.
حساب تراشیدن . [ح ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) حساب ساختن . حساب سازی کردن .
حساب برکشیدن . [ ح ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن حساب . (ارمغان آصفی ) : بر سواد عمر چون زد سوی کافوری بیاض یک قلم باید حساب آرزوها برک...
حساب بازکردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حساب جاری مخصوص شخصی در بانک قرار دادن . || با کسی قرار معامله ٔ دائمی گذاردن .
حساب برداشتن . [ ح ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) حساب گرفتن . عبرت گرفتن . حساب بردن . رجوع به حساب گرفتن و حساب بردن شود : ز چهره ٔ توبهشت آب و...
حساب پاک شدن . [ ح ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاک گردیدن حساب . رجوع به ترکیبات حساب شود.
حساب پس انداز. [ ح ِ ب ِ پ َ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسابی مخصوص که در بانکها برای تشویق مردم به صرفه جوئی و پس انداز کردن و ثروت اند...
حساب پس دادن . [ ح ِ پ َ دَ ] (مص مرکب ) روشن کردن حسابدار وضع معاملات را برای مسئول خود. || توضیح دادن و دلیل آوردن برای اعمال . روز ق...