اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حساب داشتن

نویسه گردانی: ḤSAB DʼŠTN
حساب داشتن . [ ح ِت َ ] (مص مرکب ) حساب داشتن با کسی ؛ با او معامله ٔ نقد و نسیه و مانند آن داشتن . || حساب داشتن در یک شعبه ٔ بانک ؛ حساب جاری یا پس انداز در آن بانک داشتن . || حساب نگاه داشتن :
حساب امشب وفردا به زلف او همی دارم
شمار ظلم و بیداد کسی برهم نمیگردد.

نظیری (ارمغان آصفی ).


- حساب از خود داشتن ؛ کنایه از مغرور بودن .
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتباری
گر حسابی داری از خود در حساب ما مباش .

سلیم طهرانی (از ارمغان آصفی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حساب نگه داشتن . [ ح ِ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) حساب داری کردن . حساب را نگاه داشتن . حسیب نگه داشتن . رجوع به حِسیب شود.
حساب از خود داشتن . [ ح ِ اَ خُد ت َ ] (مص مرکب ) به خود مغرور بودن . (مجموعه مترادفات ص 256) : خاکساری پیش مغروران ندارد اعتبارگر حسابی داری...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.