اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حساب دان

نویسه گردانی: ḤSAB DʼN
حساب دان . [ ح ِ ] (نف مرکب ) داننده ٔ حساب . حساب داننده . کسی که از حساب سر در می آورد. || کنایه از قانون دان . (آنندراج ) :
بسیار کم شمردن ما لایق تونیست
شاه آن بود که خوب نداند حساب را.

یحیی کاشی (از ارمغان آصفی ).


|| زبان دان . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.