اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسام الدین

نویسه گردانی: ḤSAM ʼLDYN
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) ابن ارتق . رجوع به حسام الدین تیمور تاش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حسام الدین ایبک . [ ح ُ مُدْ دی ب َ ] (اِخ ) ختائی . از معاصرین غازان خان است و او را مفسد خوانده است . (تاریخ غازانی صص 42 - 43).
حسام الدین ایبک . [ ح ُ مُدْ دی ب َ ] (اِخ ) علی خطیب . از امرای کرمان و در کدورتی که میان اتابک محمد و چفرانه واقع شد، مجروح گشت . (تاریخ ...
حسام الدین کاتی . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به حسام کاتی شود.
حسام الدین منجم . [ ح ُ مُدْ دی م ُ ن َج ْ ج ِ ] به زمان مستعصم در بغداد میزیسته است . خوندمیر گوید: در آن ایام که ایلخان (هلاکو) به قتل م...
حسام الدین نسفی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ ن َ س َ ] (اِخ ) شرف الدین شاعر معاصر خاقانی است که در ملاقات با خاقانی از شاعر بودن خود تبری میکند. رجو...
حسین حسام الدین . [ ح ُ س َ ن ِ ح ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) از کتیبه ٔ امیر ارغون بوده است . (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 244، 249، 250، 260)...
حسام الدین منصور. [ ح ُ مُدْ دی م َ ] (اِخ ) رجوع به حسام الدین لاچین شود.
حسام الدین طریحی . [ ح ُ مُدْ دی طُ رَ ] (اِخ ) فرزند جمال الدین بن محمدعلی بن احمدبن طریح نجفی معاصر شیخ حرّ عاملی (متوفی 1104 هَ . ق .) اس...
حسام الدین قیمری . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) یکی از امرای ملک اشرف که در جنگ با سلطان روم شکست خورد و زوجه اش که هم شاخ ملک اشرف بود اسیر...
حسام الدین لاجین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به حسامی لاجین شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.