حسام الدین
نویسه گردانی:
ḤSAM ʼLDYN
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ )حسن بن عبدالمؤمن خویی شاعر. رجوع به حسن ... شود.
واژه های همانند
۷۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
حسام الدین . [ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) رازی . رجوع به حسام رازی شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ](اِخ ) زرین کمر. یکی از حکمرانان رویان و رستمدار ازسلسله ٔ پادوسیان معروف به گاوباره . از 351 تا 386 هَ . ق . حکم ...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْدی ] (اِخ ) سحابی . رجوع به حسام الدین بن حسین شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) صاحب یکی از امراء دربار ارغوان خان . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 126).
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی برادر شمس الدین ملک الجبال محمدبن فخرالدین مسعود دوم از ملوک شنسبانی بامیان است . رجوع به حسام الدی...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی آبادی حنفی فقیه . او راست : «فوائد حسام الدین » و «کامل الفتاوی ».
حسام الدین . [ ح ُ مُدْدی ] (اِخ ) علی بن احمد رازی . رجوع به علی ... شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی بن مسعودبن حسین . رجوع به علی بن فخرالدین مسعودبن عزالدین حسین شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی هندی . رجوع به علی ... شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) عمر ایلواکوش یکی از امرای اتابک افراسیاب حاکم لرستان است . رجوع به تاریخ گزیده ص 544 شود.