حسام الدین
نویسه گردانی:
ḤSAM ʼLDYN
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) غوری ابوالحسن علی پسر فخرالدین مسعودبن عزالدین حسین و برادر شمس الدین محمد ملک الجبال از شاهزادگان ملوک غوریة است که نظامی عروضی چهارمقاله را برای وی تألیف کرد و در حق وی گوید: و ثنا بر پادشاه وقت ، ملک عالم مؤید منصور حسام الدولة والدین ... ابوالحسن علی بن مسعود نصیر امیرالمؤمنین . (دیباچه ٔ چهار مقاله ). پدرش فخرالدین اولین پادشاه غوری بامیان و طخارستان است . احوالش در جائی یاد نشده و فقط در طبقات ناصری (ص 104) او را نام برده است و در زمان تألیف چهار مقاله (550 هَ . ق .) زنده بوده است . زامباور و نویسندگان دائرةالمعارف اسلامی خاندان وی را یاد کرده و نام او نیاورده اند.
واژه های همانند
۷۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) خواهرزاده ٔ پهلوان اسد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 308 شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) از امراء کارکیا سلطان محمدبوده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 354 شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) خواهرزاده ٔ سید خواجه یکی از امرای پرک پادشاه که پس از هزیمت پرک پادشاه به تیمور پیوست . (حبی...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) او راست : اسرارالعارفین و سیرالطالبین . این نام و این تألیف به نحو اطلاق در کشف الظنون آمده ا...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) ابن ارتق . رجوع به حسام الدین تیمور تاش شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْدی ] (اِخ ) ابن حسین درگزینی . معروف به سحابی . او راست : تدبیرالاکسیر. و آن ترجمه ٔ کیمیای سعادت غزالی بترکی است . و...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) ابن خلیل . رجوع به حسام برسوی شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) ابوالمحاسن رهاوی . او راست : «البحار الزاخرةفی المذاهب الاربعة» و نظم «دررالبحار» فی الفروع .
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) ابوالهیجاء شمین . رجوع به ابوالهیجاء... شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) بدلیسی . او راست : الکنزالخفی فی بیان مقامات الصوفی .