اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسد آمدن

نویسه گردانی: ḤSD ʼAMDN
حسد آمدن . [ ح َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) حسادت ورزیدن . عارض شدن حسد برکسی :
حسد آمد همگان را چنان کار ازو
برمیدند و رمیده شود از شیر حمیر.

ناصرخسرو.


بازان شاه را حسد آید بدین شکار
کان شاهباز را دل سعدی نشیمن است .

سعدی .


برآن گلیم سیاهم حسد همی آید
که هست در بر سیمین چون صنوبر او.

سعدی (هزلیات ).


|| حسد بردن . رجوع به حسد بردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.