اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسرت

نویسه گردانی: ḤSRT
حسرت . [ ح َ رَ ] (ع اِ) (گل ...) نام گلی است که در ماه آخر زمستان بزیر برف روید و گل کند. پیازی خرد دارد و برگش ببرگ زنبق مانند است و گلی برنگ سرخ روشن و گاه زرد روشن و گاه سپید دارد ۞ . و از آن وی را حسرت گویند که وی آرمان دیدار بهار دارد لیکن هیچگاه بهار را نبیند و بعلت پیش رسی قبل از بهار برگ و گل کند و تا بهار آید او از میان بشده باشد :
رخصت گل چیدنم داده است دیگر باغبان
گو تماشائی که دامان پرگل حسرت کند.

حالتی .


رجوع به گل حسرت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حسرت همدانی . [ ح َ رَ ت ِ هََ م َ ] (اِخ ) نامش محمدتقی بوده . هدایت آرد: مردی لاابالی سیاح خمار قلاش عیاش بود. پیوسته با باده و ساده یار...
حسرت همدانی . [ ح َ رَ ت ِ هََ م َ ] (اِخ ) نامش سید ابراهیم و از عرفا محسوب میشده است . (ذریعه ج 9 ص 238 از صبح گلشن ص 120).
حسرت سندیلوی . [ ح َ رَ ت ِ س ِ ل َ ] (اِخ ) از شاعران فارسی زبان هند و نامش میر محمد اشرف و شاگرد عبدالقادر بیدل بوده است . (ذریعه ج 9 ص 338 ...
حسرت اصفهانی . [ ح َ رَ ت ِ اِ ف َ ] (اِخ ) اسمش علیخان و ملازم شاهزاده محمدرضا میرزا متخلص به افسر حکمران گیلان بود و مرتبه ٔ وزارت او یافت...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.