حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (ع اِ) (حدیث ...) در اصطلاح علم درایت نوعی از احادیث به این لقب شناخته شود. آملی گوید: و حسن آن است که در اسناد آن تهمتی نباشد،و شاذ نبود... و بعضی از متأخران گفتند: حسن آن است که در او ضعفی غیرمحتمل نباشد. و صلاحیت آن داشته باشد که بدو عمل کنند. و به اتفاق همه حدیث حسن حجت است ، همچون حدیث صحیح ، و اگرچه دون اوست در قوت . (نفایس الفنون قسم اول ص 128). تهانوی آرد: بفتح حاء حطی وسین . معانی آن با معانی لفظ حسن یکی است و هر دو ازیک ماده اند. اما محدثان در تفسیر آن اختلاف کرده اند.خطایی گفته که حسن حدیثی را گویند که مخرج آن شناخته و رجال آن مشهور باشند. و مراد از مخرج ، موضعی است که حدیث از آنجا خارج شده باشد. مانند آنکه بدانند راوی در شام یا در جزیرةالعرب و یا در مکه و یا در کوفه و امثال آن بوده و حدیث هم از روایت راویی باشد که به روایت اهل شهر خود مشهور و معروف باشد. مانند قتاده در بصریها. چه حدیث بصریان وقتی از قتاده روایت شده باشد، مخرج آن معلوم خواهد بود. بخلاف حدیثی که از غیر بصریان روایت شود. و این قید کنایت از پیوستگی سند است زیرا حدیث مرسل و منقطع و معضل بواسطه ٔ نامعروف بودن رجال و روایت آن مخرج ناشناس است و مراداز شهرت هم شهرت به عدالت و ضبط میباشد. ابن دقیق العبد گوید: در عبارت خطابی چندان ملاحظه اختصار نشده است . و نیز صحیح آن حدیثی باشد که مخرج آن شناخته شده باشد، پس حدیث صحیح هم در تعریف حدیث حسن داخل شد. و گفته شده است که مراد شهرت رجال حدیث است به عدالت و ضبط، پس معلوم می شود حدیث حسن دون حدیث صحیح است .ابن الجوزی گوید: حدیث حسن آن است که در آن ضعف قریب و محتمل باشد. ابن دقیق العبد بر این تعریف اعتراض کرده و گفته است : این تعریف مضبوط نیست تا بتوان بوسیله آن اندازه ٔ محتمل را از غیر آن تمیز داد. چون این وصف مضطرب است و تعریفی را که ممیز حقیقت باشد، نمیتوان به دست آورد. ترمذی گوید: حسن حدیثی است که در اسناد آن راوی متهم به کذب نبوده و شاذ نباشد. و حدیث حسن آن است که بعضی از راویان در حافظه اش ایرادی باشد یا بغلط و خطا غیرفاحش او را وصف کرده باشند. یامردی ناشناس بوده و در او جرح و تعدیلی نقل نشده باشد. یا نقل شده ولی ترجیح یکی بر دیگری داده نشده باشد. و این تعریف شامل صحیح نیز میگردد چه بیشتر قیودو شرطهای آنرا دارد و نیز بر این قول ترمذی که گفته متهم نباشد، مرادش آن بوده که راوی تا حدی در عدالت معروف و معتمدعلیه باشد، درباره ٔ او تهمت کذب گفته نشده باشد. بخلاف حدیث صحیح که در آن این قید فقط کافی نیست بلکه قید ضبط از قیود لازمه ٔ آن است . و نیز گفته شده است که ترمذی در بعضی از احادیث میگوید: حسن و در پاره ای دیگر میگوید: حسن صحیح . و در جایی گوید:حسن غریب و در محلی گوید: صحیح غریب . و در پاره ای از موارد هم گوید: حسن صحیح غریب . و حال آنکه تعریف او را در مورد اول میتوان شامل دانست و بس و در خلاصةالخلاصه گوید: حدیث حسن حدیثی باشد که آن را شخصی نزدیک بثقه با سندی پیوسته روایت کرده باشد یا شخص ثقه ای او را روایت کرده باشد به سندی ناپیوسته (بریده ). وهر دو با غیر این سند نیز روایت شده باشند و از شذوذ سالم باشد. و معلول نباشد. پس حدیث صحیح از نوع اول بجمله (نزدیک به ثقه ) و از نوع دوم بجمله ٔ (ناپیوسته ) خارج شد. زیرا در حدیث صحیح ثبوت وثوق و پیوستگی اسناد شرط است . و حدیث حسن از حیث حجت بودن مانند حدیث صحیح است جز آنکه دون پایه ٔ آن است زیرا شرائط صحیح در حسن هم معتبر است جز آنکه عدالت در صحیح واجب است که ظاهر باشد. و استواری اسناد آن نیز کامل بود. و این شرط در حدیث حسن نیست . و اما اگر از وجه دیگری روایت شده باشد پس در قوت بپایه ٔ صحیح میرسد... در شرح نخبه و شرح آن شرح میگوید: خبر واحد به نقل راوی عدل خفیف الضبط متصل السند غیرمعلل و لاشاذ «حدیث حسن بالذات » خوانده شود. اما حسن به سبب خارجی که حسن لغیره نیز خوانده میشود، آن حدیثی باشد که حسن آن به سبب اعتضاد است ، مانند حدیث راوی مجهول وقتیکه طرق روایت او متعدد باشد. و همچنین است هر حدیثی که ضعف آن بواسطه ٔ سوء حفظ راوی باشد، مانند عاصم بن عبداﷲالعدوی که با صدق او در روایت چون حافظه ٔ خوبی نداشت وکثیرالوهم و فاحش الخطاء بود، بنحوی که ائمه ٔ حدیث او را تضعیف کردند، و اگر چنین کسی را پیروی کرده باشند، حدیث او بپایه ٔ حدیث حسن ارتقاء یابد. و مراد به خفیف الضبط در تعریف حسن بالذات آن است که راوی از درجه ٔ حافظ ضابط اندکی متأخرتر باشد و به درجه تأخرفاحش نرسد. و بدرجه ٔ راوی ضعیف فاحش الخطا هم نرسیده باشد... و حسن بالذات در احتجاج مانند صحیح به کار رود. و از این رو طایفه ای از ارباب حدیث حسن را داخل در صحیح ساخته و هر دو را یکی شمرده اند، هرچند که حسن در قوت دون صحیح است . و ظاهراً این قول دلالت میکندبر اینکه اطلاق حسن بر حسن بالذات و بر حسن لغیره به طریق اشتراک لفظی است (فائده ): اگر گفته شود این حدیث حسن الاسناد یا صحیح الاسناد میباشد غیر از آن است که بگویند این حدیث حسن است یا صحیح . زیرا گاه شود که حدیثی صحیح یا حسن الاسناد باشد، از نقطه نظر پیوستگی آن سند، یا وثوق راویان و ضبط آنان . لیکن متن حدیث صحیح و حسن نباشد، بواسطه ٔ شذوذ یا علتی دیگر. اما قول ارباب فن وقتی که میگویند حسن صحیح ، پس برای تردیدی است که مجتهد در ناقل حدیث دارد. یعنی نزد برخی این حدیث حسن باشد به اعتبار وصفش ، و نزد قومی دیگر صحیح باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به حدیث شود.
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد اعرابی . رجوع به حسن غندجانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن قاسم . رجوع به حسن سمرقندی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد طبری . رجوع به حسن جلابی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مظفر خطیری . در 640 هَ . ق . در هند متولد شد و به دمشق آمده به خانقاه خاتون با صوفیان بود. و در 724 هَ . ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هبةاﷲ مجدالدین . مکنی به ابومحمد حلبی فرضی حنفی است که در حلب به سال 657 هَ . ق . کشته شد. اوراست : «ف...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هلال صرخدی . پدرش به ابن هبل معروفست . او در 683 هَ . ق . متولد و در 779 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن یعقوب بن یوسف بن داود. مکنی به ابومحمد همدانی معروف به ابن الحائک و درگذشته ٔ 334 هَ . ق . او راست : «ال...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمد اخباری . رجوع به حسن یوسف شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمد اصفهانی ، معروف به جلال نقاش . رجوع به حسن نقاش شود.
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمد بلخی . رجوع به عنصری شود.