اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ح ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ حسنه . کرانه های برآمده از کوه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی عطار. رجوع به حسن همدانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم محمدی علوی شریف نقیب . مکنی به ابومحمد استاد نجاشی است و از فرزندان محمد حنفیه بوده است . (ذریعه...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن لیث . در شیراز حافظ و مکنی به ابوعلی بود و علی بن شجاع از وی حدیث دارد. (از تاریخ بیهقی ص 201).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن ابراهیم حنفی معروف به ابن عربشاه دمشقی درگذشته ٔ 900 هَ . ق . او راست : ایضاح الظلم . (هدیة العارف...
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن جکینا، شاعر خلیع بغدادی . درگذشته ٔ 528 هَ . ق . (الاعلام زرکلی ص 222).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبدالرحمان حسینی . متولد 696 هَ . ق . و درگذشته ٔ 743 هَ . ق . (دررالکامنه ج 2 ص 12، از ابن رافع و صغ...
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبدالرحمان قیسی شافعی . اوراست : شرح عمدة. وی با روافض دشمنی سخت داشت و طفیل امیر مدینه از وی ن...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی . رجوع به حسن یمنی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن موسی بن قاسم بن الصلت قرشی . علی بن احمد کردی در بغداد از وی حدیث کرده است . (از تاریخ بیهقی ص...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هاشم . رجوع به حسن عجلی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۷۳ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.