حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن ابی طالب یوسفی ملقب به عزالدین . او راست : شرح مختصر نافع بنام کشف الرموز. (قصص العلماء تنکابنی ص 308). و شاید همو باشد که در ذریعه وفات او رادر کازرون به سال 1168 هَ . ق . نوشته و «اصحاب الاجماع » را از تألیفات او شمرده است . (ذریعه ج 2 ص 119).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۶ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قاضی زاده باطومی . رجوع به حسن توفیقی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قاینی . رجوع به حسن قاینی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قرطبی صفدی .پدرش خطیب صفد بود و پسر، نائب پدر میشد. شافعی اشعری و شاعر و خوش نویس بود و در رمضان 723 هَ . ق...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدکاظم اصفهانی . رجوع به حسن ورنوسفادرانی شود.
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن محمد مصری . رجوع به حسن عطار شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن محمد میکال . رجوع به حسنک میکال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد نظامی . رجوع به نظامی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد نهاوندی . رجوع به حسن نهاوندی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد واعظ شیعی . رجوع به حسن دیلمی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدولی . رجوع به حسن ارومی شود.