اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن زین الدین علی شهید ثانی بن احمدبن جمال الدین ابومنصور تقی بحرینی شیعی امامی (959 - 1011 هَ . ق .)، معروف به صاحب معالم . او راست : تحریر طاوسی . دیوان شعر. شرح اثناعشریة. شرح مختصر نافع. فوائد مکیه . کتاب الاجازات . مسکن الفؤاد. مشکاة القول السدید معالم الدین . منتقی الجمان در حدیث . (هدیة العارفین ج 1 ص 29) (ذریعه ج 9 ص 239 بنقل از سلافةالعصر ص 304) (فهرست سپهسالار ج 2 ص 411) (نجوم السماء ص 148) (زرکلی چ 1 ص 226).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن امراﷲ. رجوع به حسن چلبی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن جابر صنعانی . رجوع به حسن هبل شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن عاملی . رجوع به حسن حاینی شود.
حسن .[ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن جبرئیل صاغرجی دهقان . ازاصحاب رای بود. سمعانی گوید: لیکن اهلیت حدیث نداشت . از جدش روایت کرده است . (ا...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن حسینی . معاصر کفعمی در سده ٔ نهم بود. او راست : ارجوزة در ارث . (ذریعه ج 1 ص 453).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن بن زهرة حلبی . نقیب الاشراف حلب و متوفی به هفتادواند سالگی در 711 هَ . ق . او برادر حمزه ٔ حلبی است ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی . رجوع به حسن قمی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن بن علی بن عمرالاطروش . رجوع به حسن اطروش شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن بن علی عباسی ، معروف به ابن البنا حلبی . شاعر است و در 765 هَ . ق . درگذشت . شعر او در دررالکامنة (ج 1 ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن بن علی بن عمار. او راست : «جزء فی فضائل علی ». (ذریعه ج 5 ص 102).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.