حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عبداﷲ سرخسی ، کاتب و خطیب فصیح ، وزیر مأمون عباسی و پدر پوران زوجه ٔ مأمون بود و شعرا در مدح اوقصیده ها دارند. در پایان عمر به مرض سویداء گرفتار و دیوانه شد و او را زنجیر کردند و در خراسان به سال 203 هَ . ق . درگذشت . (وفیات الاعیان ). صاحب ذریعه گوید: بخشی از «جاویدان خرد» را حسن بن سهل از پهلوی به عربی برای مأمون عباسی ترجمه کرد و ابن مسکویه آنرااز نو تحریر کرده است . (ذریعه ج 5 ص 78 و ج 4 ص 400).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عطأبن حسن اذرعی حنفی ، قاضی دمشق بود. در حلب 624 هَ . ق . بزاد، و در رمضان 709 هَ . ق . درگذشت . در قصر ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی عطار. رجوع به حسن همدانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم محمدی علوی شریف نقیب . مکنی به ابومحمد استاد نجاشی است و از فرزندان محمد حنفیه بوده است . (ذریعه...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن لیث . در شیراز حافظ و مکنی به ابوعلی بود و علی بن شجاع از وی حدیث دارد. (از تاریخ بیهقی ص 201).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن ابراهیم حنفی معروف به ابن عربشاه دمشقی درگذشته ٔ 900 هَ . ق . او راست : ایضاح الظلم . (هدیة العارف...
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن جکینا، شاعر خلیع بغدادی . درگذشته ٔ 528 هَ . ق . (الاعلام زرکلی ص 222).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبدالرحمان حسینی . متولد 696 هَ . ق . و درگذشته ٔ 743 هَ . ق . (دررالکامنه ج 2 ص 12، از ابن رافع و صغ...
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عبدالرحمان قیسی شافعی . اوراست : شرح عمدة. وی با روافض دشمنی سخت داشت و طفیل امیر مدینه از وی ن...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی . رجوع به حسن یمنی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن موسی بن قاسم بن الصلت قرشی . علی بن احمد کردی در بغداد از وی حدیث کرده است . (از تاریخ بیهقی ص...