حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن محمد قرشی فهری غرناطی اندلسی مالکی ، معروف به ابن ابی الاحوص و برخی نام وی را حسین آورده اند (603 - 699 هَ . ق .). از شیوخ ابوحیان بود. او راست : «التبیان فی احکام القرآن » و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص 283 از نفح الطیب ).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نائنی . رجوع به حسن نیستانکی شود.
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن محمد حلال . رجوع به حسن حلوانی حلال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) محمد حسینی . رجوع به حسن غزنوی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حنفیه بن علی بن ابی طالب . تابعی است و نخستین کس است که از ارجاء سخن گفته و مرجئة از وی گرفته اند و د...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد سنجری . رجوع به حسن علامی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدشاه بن علاءالدین علی . رجوع به حسن چلبی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدصالح کبه . رجوع به حسن کبه شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی . رجوع به حسن یزدی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی بن حسین . رجوع به حسن کجائی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (محمد...) ابن محمدعلی استرآبادی . رجوع به حسن استرآبادی شود.