حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن معروف به ابن عذبة. او راست : «بهجة اهل السنة» و «الروضة البهیة» که در 1172 هَ . ق . به پایان رسانیده است و «المطالع السعیدة» که در هدیةالعارفین (ج 1 ص 299) یاد شده است .
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن برهان الدین ، مکنی به ابومحمد بغدادی لغوی . درگذشته ٔ 447 هَ . ق . او راست : «دیوان العرب » در لغت ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن حمدون . رجوع به حسن کاتب شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن خلف . رجوع به حسن دهستانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بابا رسول . رجوع به حسن برزنجی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن حلبی . رجوع به حسن عراقی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن زهره حسنی . نقیب الاشراف حلب و ناظر بیمارستان بود. و در محرم 732 هَ . ق . ناگهان کشته شد.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی حلی . رجوع به حسن مهلبی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی واعظ. رجوع به حسن نیشابوری شود.
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عماربن متوج بن حریز (644 - 725 هَ . ق .). قاضی زبدانی و کرک نوح بود. و فرزندش مفتی جمال الدین معروف است...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمروک قرشی . رجوع به حسن بکری شود.