حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن العماد الکاتب محمدبن محمدبن حامد اصفهانی الاصل . در ذیحجه ٔ 653 هَ . ق . متولد شده و از ابن الخرستانی و جز او حدیث شنید و مدتی در مکه میزیست ودر 727 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 صص 26-27).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن وفادار قمی . امام در لغت و استاد شیخ منتخب الدین بن بابويه قمی است . وی او را در فهرست خویش معرفی کرده است . ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن وکیع. رجوع به حسن تنیسی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن وهب بن سعیدبن عمروبن حصین کاتب بغداد. معروف به ابن وهب ، عهده دار دیوان رسائل معتمد عباسی بودو در 280 هَ . ق ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن وهب بن محمدبن علی . رجوع به حسن دمشقی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن هارون . یکی از کتّاب خلفای عباسی در دوره ٔ آل بویه . رجوع به الاوراق صولی ، ص 257 و فهرست تجارب الامم شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن هانی بن عبدالاول بن صباح حکمی بغدادی درگذشته ٔ 196 هَ . ق . رجوع به ابونواس و هدیةالعارفین ج 1 ص 265 شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن محفوظ حصری . رجوع به حسن ربعی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن عبدالسید ادفوی دشناوی . به قاهره آمد و موسیقی را نیکو میدانست .و در پایان عمر زاهد گردید. (دررالکامنة ج 2 ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ شیعی . رجوع به حسن یمنی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ )ابن هندو. حاکم سنجار و موصل بود. و صاحب ماردین به سال 754 هَ . ق . او را کشت . (دررالکامنة ج 2 ص 48).